۱۳۹۶ آبان ۳۰, سه‌شنبه

معرفی کتاب «از سرد و گرم روزگار» نوشتۀ احمد زیدآبادی


جاهلان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
اگر این بیت مولانا در ایران امروز مصادیق بسیار داشته باشد، که دارد، بی‌شک یکی از آن‌ها «احمد زیدآبادی» است که به حکم بی‌دادگاه در جمهوری اسلامی به ممنوعیت مادام‌‌العمر از فعالیت مطبوعاتی و هرگونه فعالیت سیاسی و مدنی محکوم شد. هرچند زیدآبادی پس از زندان به جبر زمانه از عرصه سیاست و روزنامه‌نگاری دور ماند، قلم زمین نگذاشت؛ چرا که «شرف اهل قلم» نامش نهادند. او کتابی نوشت به نام «از سرد و گرم روزگار» که نشر نی آن را در آبان‌ماه ۱۳۹۶ منتشر کرد. این کتاب، که با قلمی ساده و صمیمی نوشته شده است، شرح زندگی احمد زیدآبادی از کودکی تا زمانی است که در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول می‌شود و عزم می‌کند برای تحصیل از سیرجان به تهران سفر کند. زیدآبادی کتاب را به روان مادرش تقدیم می‌کند و به همه‌ آنانی که به تعبیر او شرافت‌شان را از راه «خون» و «طلا» به دست نیاورده‌اند. در سراسر این کتاب با رنج کودکی مواجه هستیم که با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کند. کودکی که به قول امروز «کودک کار» است.


هم میهنان عزیز می توانند کتاب از سرد و گرم روزگار را از لینک زیر به قیمت حدودی 19 دلار در 286 رویه و به زبان فارسی خریداری کنند.
https://www.amazon.com/dp/9641855204

۱۳۹۶ آبان ۱۶, سه‌شنبه

فوران سرخوردگی‌ها

«بهار» عوامل خودکشی در نوجوانان به ویژه دختران را بررسی می‌کند؛

فوران سرخوردگی‌ها

می‌گل هشترودی

بعد از این که خودکشی دو دختر در اصفهان همه را در شوک فرو برد حالا چند روزی است که فیلم آن‌ها در فضای مجازی دست به دست می‌شود و همه را در بهتی عمیق فرو برده است. «شرایط این طور ایجاب می‌کند» مهم ترین واژه ای است که در این فیلم دو دقیقه ای می‌توان شنید! شرایطی که ایجاب می‌کند تا این دو دختر خودشان را از پل چمران پایین بیندازند. بعد از تمام گمانه زنی‌ها نهایتا فضای مجازی به جای مسئولان بخشی از معمای مرگ دو دختر جوان را حل کرد. معمایی که از چالش راست یا دروغ «نهنگ آبی» به «امیر و محمد» ختم شد. از یاد نبریم که این نوجوانان حاصل تربیت اجتماعی دیروز ما هستند و اگر این چنین خوشحال خود را به مسلخ بلا می‌کشانند یعنی یک جای کار ما می‌لنگد! چیزی که خیلی از مسئولین چشم از آن میبندند و آن را نادیده می‌گیرند.
***
خودکشی یا پیک نیک
آن گونه که در فیلم دیده می‌شود دو دختر نوجوان در حالی آخرین گام‌ها را به سوی خودکشی برمی‌دارند که نه نشانه ای از ترس و اضطراب در آن‌ها چشم می‌خورد و نه حتی ناامیدی. می گویند و می خندند به طوری که انگار پیک نیک مقصد نهایی آن‌ها خواهد بود نه مسلخ بلا! نه پریندن از پل! نه خودکشی! بارها تاکید می‌کنند که « دیدی راست گفتیم! دیدی الکی نگفتیم!» و این یعنی بار‌ها و بارها به خودکشی فکر کرده‌اند و آن را با دیگران در میان گذاشته اند. دختران نوجوانی که هر دو به داشتن دوست جنس مخالف (بخوانید دوست پسر!) معترف هستند و برای اعضای خانواده شان پس از خود ابراز نگرانی و آرزوی خوشبختی می‌کنند، به ظاهر درگیر افسردگی و بیماری‌هاي شایعِ مشابه نیستند و حتی چندان تعمقی در خصوص پس از مرگ نکرده‌اند؛ تنها عزمشان را بر خودکشی جزم و برای رقم زدن آن، برنامه ریزی کرده‌اند و بس!
نوجوانانی که دختر هستند و بر اساس این شاخص می‌توان دریافت که چه سهمی از قصور متوجه نهادهایی است که نتوانسته‌اند روحیات ایشان را درک کرده و به تناسب حال و احوالشان، برایشان برنامه تدارک دیده و مسیرشان را از این مرگ دلخراش دور کنند؛ اما این هم سبب نشده که هیچ واکنشی را شاهد باشیم. بسیاری از کاربران فضای مجازی از دیدن این فیلم بر خود بلرزند و در هضم ماجرا ابراز عجز کردند. شرایطی عجیب که با توجه به سیطره شدید دنیای مجازی در زندگی‌هایمان، نمی‌توان آن را ناشی از بی اطلاعی مسئولان از این رویداد دانست که به ندید گرفتن این فیلم و واقعیت‌هايي که برملا می‌کند شباهت بیشتری دارد؛ واقعیت‌هايي از جنس به سخره گرفته شدن مرگ توسط برخی از نوجوانان کشور!
آموزش‌وپرورش، بی واکنش به ماجرا
بعد از وقوع این حادثه، شاید خیلی‌ها منتظر انتشار خبر از سوی آموزش‌وپرورش استان اصفهان در این زمینه بودند. انتظاری که نتیجه‌ای در برنداشت و سوم آبان به‌واسطه برگزاری انتخابات شورای دانش‌آموزی مدیرکل آموزش‌وپرورش استان اصفهان بر بسترسازی مشارکت دانش آموزان در تصمیم‌گیری‌ها تاکید کرده و اعلام کرده بود تصمیم‌گیری برای دانش‌آموزان در اتاق‌های بسته، مردود است. در همایش دیگری نیز معاون پرورشی و فرهنگی اداره کل آموزش‌وپرورش استان اصفهان عنوان کرده‌ در شرایط فعلی، آموزش‌وپرورش بهترین عملکرد را در سطح کشور و استان به خود اختصاص داده است. محمدجواداحمدی، در گردهمایی معاونان پرورشی و تربیت‌بدنی ادارات آموزش‌وپرورش استان اصفهان اظهار کرد:« در بحث آسیب‌ها و رفتارهای پرخطر در میان دانش آموزان، متاسفانه در 20 روز گذشته اخباری به‌دست‌آمده است که باید به‌منظور رفع این معضلات اجتماعی گام‌های اساسی برداشته شود و کارشناسان باید با حساسیت بیشتری موضوعات مختلف را دنبال کنند.
خودکشی در ملا عام نوعی اعتراض
چندی پیش امیرمحمود حریرچی، جامعه‌شناس وعضو هیات علمی دانشگاه طباطبائی در رابطه با کاهش سن خودکشی گفته بود: بیشتر کسانی که دست به خودکشی زده‌اند؛ دچار افسردگی‌های شدید شدند و احساس تنهایی می‌کنند. آنها همچنین احساس می‌کنند کسی آنها را نمی‌بیند و برایشان ارزشی قائل نیست. مردان برای از بین بردن خودشان به وسیله خودکشی جدی‌تر هستند، اما زنان به وسیله خودکشی بیشتر می‌خواهند به جامعه یا به خانواده پیام دهند که چرا دیده نمی‌شوند.او درباره علت و شیوع خودکشی در ملاءعام گفت: خودکشی در ملاءعام یک اعتراض و فریاد است. زمانی که کسی می‌خواهد به دیگران بفهماند در چه وضعیتی به سر می‌برد، در ملاءعام خودکشی می‌کند. خودکشی در ملاءعام در واقع یک نوع از اعتراض است. خودکشی دو دختر نوجوان در اصفهان و خودکشی‌هایی که به وسیله مترو صورت می‌گیرد از این دست است. جامعه باید پیام کسانی که در ملاءعام خودکشی می‌کنند را بررسی کند. افرادی که دست به این اقدام می‌زنند، نمی‌خواهند علت مرگشان خاموش باشد.
افسردگی دختران سه برابر
بیش تر از پسران
حریرچی درباره علت زنانه شدن خودکشی نیز گفته بود: اقدام به خودکشی با عمل به خودکشی که منجر به مرگ می‌شود، متفاوت است. علت خودکشی افسردگی است و افسردگی از تنهایی می‌آید. زنان و دختران در جامعه ما تنهاترند، یعنی فرصت‌هایی که بتوانند با دیگران باشند و شاد زندگی کنند برایشان به رسمیت شناخته نمی‌شود. متاسفانه خانواده‌ها حاضرند به پسران‌شان آزادی بدهند، اما همان آزادی را برای دختران‌شان قائل نیستند و جامعه نیز به همین‌ گونه است یعنی بسیاری از مسائل برای پسران قابل قبول است، اما برای دختران این‌طور نیست. حتی اگر مردی به زنش خیانت کند، جامعه با این موضوع کنار می‌آید و با این مسئله به شکل سنتی برخورد می‌کند. دختران ما امروز نسبت به حق خود آگاه هستند و می‌دانند از نظر حقوق با مردان برابرند. وقتی دختران را محدود می‌کنیم؛ یعنی عملا ایجاد محدودیت برای دختران و آزادی بیشتر برای پسران اتفاق می‌افتد و پسران و مردانی که درست تربیت نشدند، راحت‌تر دست به ناهنجاری اخلاقی می‌زنند. متاسفانه امروز شرایطی را ایجاد کردیم که دختران آسیب‌پذیرتر شدند. قوانین، مقررات و عرف جامعه همه به جوانان آسیب زده است. شادی در جامعه به رسمیت شناخته نمی‌شود این مسئله برای دختران بیشتر است. متاسفانه شادی را مترادف با بی‌بند و باری می‌دانیم. زمانی که نمی‌توانیم شرایط تفریحات سالم را برای جوانان مهیا کنیم و تفریحات سالم گران است همه چیز به شکل زیرزمینی ایجاد می‌شود که بسیار خطرناک است و با زیرزمینی کردن شادی‌ها و سرگرمی‌ها، آن را به سمت غیرسالم بودن می‌کشانیم. با این شرایط دختران نمی‌توانند احساسات و هیجانات خود را بروز دهند. آمار افسردگی دختران تا سه برابر بالاتر از آمار افسردگی در پسران است.
او در ادامه توضیح داد: نوجوانان به دنبال هویت و خودشناسی هستند، افراد در دوره نوجوانی می‌خواهد استقلال خود را بیان کند و بگویند من هستم. اگر راه صحیح جلوی آنها نگذاریم خود به خود به راه‌های ناصحیح روی می‌آورند و سعی می‌کنند با ناهنجاری خودشان را نشان دهند، بنابراین ما باید درک کنیم، نوجوانان می‌خواهند؛ هویت خود را پیدا کنند و باید به آنها در این زمینه با توجه به شرایط و استعدادهایشان کمک کنیم. متاسفانه هویت نوجوانان ما فقط به کارنامه تحصیلی‌شان بستگی دارد در صورتی که هویت به هیچ وجه ربطی به کارنامه ندارد. تناقض‌های زیادی در جامعه ما وجود دارد و دچار بحران هویت در جامعه هستیم که نوجوانان نیز بسیار بیشتر از اقشار دیگر درگیر آن هستند.
«خشم فروخورده»از عوامل خودکشی در دخترانِ دانش‌آموز
روز گذشته عباس‌علی باقری، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران گفت: در پسرها خشونت و در دخترها خشم بالاتر است. پسرها خشونت را بروز می‌دهند که منجر به کارهای خطرناک می‌شود، اما دخترها چون بروز نمی‌دهند به شکل خشم باقی می‌ماند و بعد سر خودشان بلا می‌آورند که منجر به خودکشی در دختران می‌شود.
وی افزود: زمانی که دانش‌آموزان با مشکلات مواجه می‌شوند، باید آنها را به مشاور ارجاع داد به همین خاطر در دبیرستان‌ها مشاورهایی را در نظر گرفته‌ایم و یا کودکان را به مراکز مشاوره‌ ارجاع می‌دهیم. خشم فروخورده به عدم مهارت‌هایی مربوط می‌شود که فرد در طول زندگی نیاز داشته اما آموزش ندیده است. افکار پرخطر در پسرها بیشتر است، اگر یک مشکل برای یک نوجوان به وجود بیاید، آن نوجوان باید یاد گرفته باشد که مشکل را تبدیل به مسئله کند و به دنبال راه‌حل برای آن باشد چون نوجوان این را آموزش ندیده است در ذهن او این مشکل می‌‌ماند. خانواده‌ها مهارت فرزندپروری کمی دارند، آموزش و پرورش هم فرصت و امکانات کافی را برای این کار ندارد. آموزش و پرورش فضای کمی دارد و به همین خاطر تمام محیط یک مدرسه تبدیل به کلاس می‌شود حتی در برخی مواقع فضای ورزشی نیز از دانش‌آموزان دریغ می‌شود؛ فضایی که می‌تواند در شادی دانش‌آموزان تاثیرگذار باشد.
مهم ترین اقدامات پیشگیری‌کننده
دکتر ملکوتی رئیس جمعیت پیشگیری از خودکشی ایران معتقد است که مشاوران مدرسه باید نسبت به این موضوع اقدامات موثری همچون ارائه آموزش‌های لازم و مشاوره‌های کوتاه مدت به همکلاسی‌ها، سایر دانش‌آموزان مدرسه و حتی اولیای مدرسه انجام دهند. او می‌گوید: آموزش علایم افسردگی و شرایط بحران روانی به اولیا مدرسه، والدین و دانش‌آموزان می‌تواند در شناسایی افراد و دانش‌آموزان در معرض خطر کمک کند و موجب پیشگیری از تکرار حادثه‌ای مشابه شود. چنین اقدامی می‌تواند از سوی مرکز مشاوره سازمان آموزش و پرورش و یا کارشناسان بهداشت روان شبکه بهداشت انجام شود.
اما آن چه بیش از هر چیزی اهمیت دارد این است که از آن جایی که خودکشی یک پدیده اجتماعی است و آثار روانی و اجتماعی زیادی بر جامعه تحمیل می‌کند، کتمان این حادثه نه تنها به پیشگیری از بروز وقایع مشابه کمک نمی‌کند بلکه خطر بروز آن را افزایش می‌دهد بنابراین بررسی روانشناسانه و درک آسیب‌های موجود در فرد متوفی و اقدام کننده به خودکشی می‌تواند از بروز موارد مشابه پیشگیری کند. البته به شرط آن که این اقدامات به آموزش‌های مناسب در خانواده و مدرسه منتهی شود.

۱۳۹۶ آبان ۱۵, دوشنبه

علل بروز و ظهور جوزدگی در جامعه و راهکارهای مقابله با آن در گفت‌وگو با مقصود فراستخواه؛ سرزمینی لگدمالِ موج‌سواران

مقصود فراستخواه ازجمله جامعه‌شناسانی است که نگرشی عمیق به مسائل و مشکلات روز جامعه و فرهنگ ایرانیان دارد و از دریچه تاریخ به ریشه‌ها می‌پردازد. او به دور از کلی‌گویی‌ها و نسخه‌پیچی‌های سرسری، اول سراغ علت‌ها می‌رود و با بررسی تک‌تک آن‌ها راهکار پیشنهاد می‌دهد.

اتفاقاتی در جامعه ایرانی رخ می‌دهند که به‌واسطه ظهور شبکه‌های مجازی بروز بیشتری پیدا کرده‌اند که در تعریف آن‌ها، صفت جوزدگی را به کار می‌بریم. از نمونه خرد آن می‌توان قضیه جو همدردی با مردم کشوری به‌دلیل حملات تروریستی یا تغییر عکس‌های پروفایل به فرد مشهوری که تازه فوت‌شده یا بچه‌ای که مورد تجاوز قرار گرفته، اشاره کرد و در قضایای کلان‌تر می‌توان به انتخابات و فعالیت‌های اجتماعی اشاره کرد که ندیده و نشناخته بر سر جوی که به‌راه‌افتاده پای صندوق‌ها می‌رویم و به کسانی که نمی‌شناسیم رأی می‌دهیم یا در جنبش‌ها و کنش‌هایی شرکت می‌کنیم که نه‌تنها هیچ باوری به آن‌ها نداریم، حتی خط‌قرمزهای آن‌ها را هم رعایت نمی‌کنیم؛ مثل حمایت از حیوانات، گیاه‌خواری و نمونه‌های دیگر. سوال اصلی این است که آیا می‌توان این‌ها را نمونه جوزدگی تلقی کرد و آیا می‌توان گفت فلان جامعه یا فلان ملت، کلا جامعه و ملتی جوگیر هستند؟

تاثیر کوروش بر توماس جفرسون و بنیان‌های آمریکای مدرن

«به تو توصیه میکنم به طور منظم به درس‌آموزی از تاریخ و ادبیات در هر دو زبان [یونانی و لاتین] بپردازی. در یونانی اول از همه با" کوروش‌نامه" شروع کن.»
این جملات بخشی از نامه‌ای است که توماس جفرسون؛ نویسنده‌ی پیش‌نویس اعلامیه استقلال، از پدران بنیانگذار آمریکا و سومین رئیس‌جمهور این کشور، به نوه‌اش فرانسیس اپس در قریب به دویست سال پیش نوشته است.
کتابی که وی به خواندنش توصیه می‌کند، کوروش‌نامه یا «در باب پرورش کوروش» اثر گزنفون، تاریخ‌نگار یونانی قرن ۵ پیش‌ از میلاد است که وی در آن به زندگی کوروش دوم، بنیانگذار سلسله هخامنشی، می‌پردازد.
جفرسون در نامه‌ای دیگر به دوست ایتالیایی خود ،فیلیپ مازی، درخواست ترجمه‌ای تازه از آن کتاب به زبان ایتالیایی می‌کند. وجود دست‌کم‌ ۴ چاپ مختلف از کوروش‌نامه‌ در کتابخانه شخصی جفرسون به ثبت رسیده است و جفرسون در یکی از آن‌ها با خط خود دست به مقایسه ترجمه دو نسخه از کتاب زده است. اینکه چرا کوروش و کوروش‌نامه در جهان فکری توماس جفرسون برای تأسیس آمریکایی سکولار و دموکرات جایگاهی ویژه دارند به زمانه زندگی او و تلقی‌ او از نظام سیاسی ایده‌آل بازمی‌گردد.
نامه‌ی توماس جفرسون به نوه‌اشحق نشر عکسJOHN TSANTES
Image captionبخشی از نامه‌ توماس جفرسون به نوه‌اش در کنار نسخه کتاب کوروش‌نامه متعلق به جفرسون، به نمایش درآمده در نمایشگاه «استوانه کوروش و ایران باستان: آغازی نو» در موزه آرتور سکلر در شهر واشنگتن

توماس جفرسون و سنت عصر روشنگری

توماس جفرسون، به عنوان یکی از بزرگترین چهره‌ها‌ی عصر روشنگری آمریکا، تابع سنت فیلسوفان سیاسی سرشناس زمانه خود بود. فیلسوفانی که تلاش می‌کردند اندیشه‌‌های خود را بر آثار چهره‌های شاخص یونان و روم باستان بنا کنند و از میان مانده‌آثار پیشینیان مصالحی برای برپا ساختن نظامی نوین بیابند. از جمله آنان می‌توان به هابز و ماکیاولی اشاره کرد.
در نیمه‌ دوم قرن ۱۸ و پیش از انقلاب آمریکائیان علیه نظام سلطنتی حاکم از سوی بریتانیا، سنت عصر روشنگری در رجوع به آثار کهن یونان و روم و بازخوانی آنان در اوج قرار داشت. توماس جفرسون جوان نیز در کالج ویلیام و مری ویرجینیا عموما تحت تاثیر فیلسوفان سیاسی اسکاتلندی و انگلیسی نظیر هاچسون و جان لاک به آثار کلاسیک یونانی و لاتین علاقه‌مند شد. عشق او به آثار کلاسیک یونان و روم در نامه‌های خصوصی که از وی به جامانده منعکس است و در این احساس با جان آدامز و بنجامین فرانکلین دیگر پدران بنیانگذار آمریکا مشترک است.

کتاب کوروش‌نامه یا پرورش کوروش

گزنفون، شاگرد سقراط و مورخ زاده قرن ۵ پیش از میلاد، در کتاب کوروش‌نامه یا در باب پرورش کوروش با نثری ساده به زندگی کوروش دوم بنیانگذار سلسله هخامنشی می‌پردازد. این کتاب از دوران حضورش در لشکرکشی کوروش کوچک در سال‌های ۴۰۰-۴۰۱ پیش از میلاد و آشنایی‌اش از نزدیک با ایرانیان متأثر است.
در میان تاریخ‌نگاران سرشناس یونانی و رومی، او تاریخ‌نگاری دقیق و همه‌جانبه به شمار نمی‌رود و شیوه سخن گفتنش نیز که به دور از زبان رایج معاصر خود است در میانه واقعیت و خیال چرخ می‌زند. به عبارت دیگر گرچه کتاب او به تمامی از سندیت تاریخی تهی نیست، با این حال از نظر فحوا نوعی داستان‌پردازی تاریخی را شامل می‌شود. برای او تاریخ زندگی کوروش در درجه دوم اهمیت قرار دارد و همچنان که در صفحات آغازین کتاب بیان می‌کند، فکر نوشتن این کتاب زمانی به ذهن او خطور کرده که در باب علل شکست‌خوردن حکومت‌های مردمی به تأمل می‌پرداخته است.
پادشاهی کوروش برای وی نمونه‌ای است از حکومت عادلانه بر توده کثیری از مردم از اقوام و ملل مختلف. در نتیجه او را به عنوان الگویی برای ریختن شالوده یک امپراطوری ایده‌آل برمی‌گزیند. گزنفون با استفاده از مثال‌های متعدد از زندگی کوروش، ابعاد رهبری سیاسی یک جامعه را بیان می‌کند. بدین‌گونه از تاریخ به عنوان ابزار سود می‌جوید تا نظام اخلاقی مطلوب خود را بیان و از آن برای رشد دادن جامعه استفاده‌ کند.
کوروش‌نامه گزنفون که پس از تأثیر‌گذاری عمده در دنیای باستان (از جمله بر اسکندر مقدونی و ژولیوس سزار) به فراموشی سپرده شده بود، در دوره پسارنسانس و آغاز عصر روشنگری بار دیگر احیا شد و با ترجمه‌های جدید، الهام‌بخش فلاسفه سیاسی قرار گرفت. از نیکولا ماکیاولی و ژان ژاک روسو تا بنجامین فرانکلین در فکر پس زدن تفکر سیاسی قرون وسطی و ساخت بنای جامعه مدرن و شیوه حکومت‌داری صالح از گزنفون و نظام اخلاقی که او در کوروش‌نامه عرضه می‌کند تاثیر پذیرفتند. در آمریکا علاوه بر جفرسون، جان آدامز هم‌ به کوروش‌نامه به دیده کتابی تعلیمی می‌نگریسته است. اکنون از طریق دست‌نوشته‌های جان کنسی آدامز ۱۸ ساله می‌توانیم دریابیم که چگونه پدرش جان آدامز او را در دوره مطالعه برای آمادگی حضور در مشاغل دولتی پیش از همه به خواندن کوروشنامه گزنفون مکلف کرده است.
توماس جفرسون، سومین رئیس‌جمهور آمریکاحق نشر عکسELVIS
Image captionتوماس جفرسون، سومین رئیس‌جمهور آمریکا

درس‌های کوروش برای برقراری سکولاریسم آمریکایی

توماس جفرسون در زمره نخستین شخصیت‌های سیاسی جهان مدرن است که دست به تفکیک نهاد دین از دولت زد و تلاش کرد آن را اجرایی سازد. منشور آزادی مذهبی که او ۲۴۰ سال پیش نوشت و پایه‌ جدایی کلیسا از دولت در ایالت ویرجینا و سپس در قانون اساسی آمریکا قرار گرفت از نخستین متون حقوقی است که بی‌طرفی حاکمیت را در قبال مذهب تضمین می‌کند. قریب ۸۰ سال پس از مرگ جفرسون بود که منشور مشابهی برای جدایی دین از دولت در فرانسه به کوشش آریستید بریاند تدوین شد و به تصویب رسید.
برای جفرسون این جداسازی نه عملی در راه محو مذهب، که ضامن حفظ حقوق تمامی مذاهب در جامعه بود. به عقیده او برخورداری از اندیشه مذهبی منافاتی با اعتقاد به سکولاریسم نداشت. در حالی که مخالفان سیاسی توماس جفرسون او را عنوان فردی ضددین معرفی می‌کردند، او خود را تا انتهای زندگی فردی معتقد [ذیل مکتب دئیسم] می‌دانست. همچنان که در مکتوبات جفرسون آمده است او همواره به توفیق خود در بنیانگذاری اصل جدایی دین از نهاد دولت و اجرایی کردن آن اشاره می‌کرد و در نهایت نیز آن را یکی از سه کار عظیم خود در عمر خواند و وصیت کرد آن را در کنار افتخار کتابت پیشنویس بیانیه استقلال آمریکا روی سنگ قبرش حک کنند.
تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری مذهبی و عدم تحمیل دین رسمی که در کوروش‌نامه منعکس است الگویی را پیشاروی جفرسون گذاشت از حکومتی که در عین گستردگی پهنه خود و وجود بحران‌های پیش‌رو، آزادی عقاید را تضمین می‌کند. به نظر می‌رسید اگر کوروش موفق شده است در جهان باستان با آن درجه از توحش و وجود فرقه‌های بدوی دینی که در نزاعی بی‌‌پایان با یکدیگر به سر می‌بردند، بی‌طرفی حکومت را در مقیاسی به گستردگی امپراطوری هخامنشی تضمین کند، این کار در جهان مدرن نیز قابل تکرار است. در زمان مکتوب کردن منشور آزادی مذهبی جفرسون، یعنی ۱۱۲ سال پیش از آنکه اصلاستوانه حقوق بشر کوروش بوسیله‌ هرمزد رسام، باستانشناس آشوریتبار اهل بریتانیا از دل خاک بیرون آورده شود و محافل تاریخی از وجود لوحی متضمن احیای حقوق اقلیت‌های مذهبی در دوره‌ حکمرانی‌ او باخبر شوند، رواداری کوروش از طریق منابع یونانی و لاتین به دوران مدرن رسیده بود. تاثیرپذیری توماس جفرسون از این وجه حکمرانی شماری از پادشاهان هخامنشی در یادداشت‌هایی که وی بر حاشیه کتاب «رساله در باب آداب و روح ملت‌ها» اثر ولتر، فیلسوف سیاسی عصر روشنگری در فرانسه نوشته است نیز به چشم می‌خورد و دیده می‌شود که عدم تحمیل دین رسمی و رواداری مذهبی داریوش یکم که در امتداد پادشاهی کوروش هخامنشی بوده نظر وی را جلب کرده است.
پدران بنیانگذار آمریکا و عبور از اتوکراسی مطلقه
یکی از دغدغه‌های پدران بنیان‌گذار آمریکا پس از تأسیس حکومت جدید این پرسش بود که آیا یک حکومت صالح می‌تواند در مقیاسی به وسعت حدود یک قاره (در این مورد، آمریکا با ایالت‌های متعدد و هرج‌ و ‌مرج داخلی ناشی از انقلاب) پا بگیرد و دوام بیاورد؟ کوروش‌نامه پاسخی است به آن دغدغه‌ با معرفی امپراطوری هخامنشی در زمانه کوروش به مثابه مدلی از کارکرد موفق یک نظام سیاسی اخلاق‌گرا و عدالت‌جو در پهنای وسیع. مدلی که نشان می‌دهد چگونه می‌توان ارزش‌های اخلاقی را در اداره حکومت داخل کرد و به کار گرفت. نظام سیاسی نوینی که جفرسون و همراهانش پی نهاده بودند (و آن را با به‌روز کردن دموکراسی مستقیم آتنی و تبدیل آن به دموکراسی نمایندگی در مقیاس سرزمینی به دست آورده بودند) با نظام اتوکراسی مطلقه کوروش سنخیتی نداشت. با این حال نحوه دمیده شدن روح اخلاقی در حکومت او، نوع برقراری عدالت و شیوه بالانس قدرت در گستره‌‌‌ای پهناور می‌توانست الهام‌بخش آنان در دموکراسی نوپای آمریکایی باشد. از سوی دیگر در آغاز به کار سیستم جمهوری در آمریکا و در حالی که ستون پایه‌های قانون اساسی به درستی تبیین و تست نشده بود، بیم از تمرکز قدرت در شخص رئیس‌جمهور و تبدیل او به قدرتی مطلقه وجود داشت. از این رو پدران بنیانگذار با وسواس به بحث پیرامون حیطه اختیارات و نحوه حکمرانی شخص نخست می‌پرداختند و در این میان تصویری که گزنفون از صفات اخلاقی و عملکرد کوروش در قدرت در کوروشنامه به دست می‌داد، عقربه‌ای بود که می‌توانست انحراف از مسیر نخستین را گوشزد کند. ریچارد فرای، ایران‌شناس آمریکایی، در سال‌های واپسین عمر خود سرگرم پروژه‌ای تحقیقی بود که تاثیر کوروش بزرگ را بر پدران بنیانگذار آمریکا بررسی می‌کرد.
در همان زمان که توماس جفرسون و همسلکان او روش حکومت‌داری مدرن و بنیان‌های اندیشه‌های سیاسی نو را در دل ویرانه‌های امپراطوری‌ کوروش در آثار یونانی و لاتین جستجو می‌کردند، در ایران او مهجور و سنگ قبرش نیز به نام آرامگاه مادر سلیمان نبی شناخته می‌شد. هنوز زمانی لازم بود تا در سال ۱۸۱۸ رابرت کرپر، دیپلمات و جهانگرد بریتانیایی پس از قریب هزار سال گمنامی، نشان دهد بنای سنگی واقع‌شده در دشت مرغاب ایران، همان مقبره کوروش هخامنشی است.

۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

ایران: ملتی پریشان و سرگردان بین پاسارگاد و کربلای معلی

نه تنها برای نگارنده که یک ایرانی سـُنی مذهب و غیرفارس از دورافتاده ترین شهر کشور یعنی چابهار هستم، بلکه برای بسیاری از پژوهشگران ایرانی و خارجی داستان آسیمه (پریشان) و سرآسیمه (سرگردان) بودن این ملت در گذر زمان همواره مایه تحیر و شگفتی بوده و است. بر طبق کتاب "رکوردهای جهانی گینس" ایران (Persia) از نظر موجودیت و تاریخ استقلال، کهن ترین کشور دنیا است که قبل از چین و اتیوپی و ژاپن و فرانسه بوده. ایران یکی از ۳۷ عضو اصلی و موسس جامعه ملل یا مجمع اتفاق ملل (The League of Nations) در ژانویه ۱۹۲۰ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) بود. در سال ۱۹۴۵ میلادی نیز ایران جزو یکی از ۵۰ کشور بنیانگزار سازمان ملل بود. در راه نیل به دمکراسی و حاکمیت مردم، ایران با انقلاب مشروطیت جزو جوامع پیشقراول انگشت شمار در دنیا بود. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ (۱۹۰۶ میلادی) امضا کرد؛ در حالیکه در آن زمان اکثریت کشورهای دمکراتیک امروزه دنیا یا وجود نداشتند و یا در برخی از آنها نظیر فیجی آدمخواری رواج داشت. در سال ۱۳۵۷ که مردم ایران برای آزادی انقلاب کردند، بسیاری از کشورهای متمدن و از نظر سیاسی و یا اقتصادی پیشرفته دنیای امروز(نظیر کره جنوبی، برزیل، فیلیپین، اسپانیا، هندوستان، آفریقای جنوبی، تایلند، و آرژانتین و چین و غیره) وضعیت بسیار بدتری از ایران داشتند.
حال سوال اساسی اینجاست که چرا بقیه کشورها (از جمله کشورهای جدید التاسیس و دیکتاتورزده دیروزی) با گام برداشتن بسوی آینده و مدنیت و مدرنیته و دمکراسی و شکوفایی اقتصادی پیشرفت کردند؛ ولی ما ایرانیان هنوز آشفته و سراسیمه بین پاسارگاد و کربلای معلی ره منزل خویش را گم کرده‌ایم؟ چرا در قرن ۲۱ در مملکت ایران یک تئوکراسی مستبد و یکه سالاری مطلقگرایانه مذهبی وجود دارد که ایرانیان را با خشونت و سرکوب از بزرگداشت تاریخ گذشته ایران و حضور در مراسم پاسارگاد منع می کند. اما همین حکومت بظاهر ایرانی، با هزینه کردن هزاران میلیارد تومان و فراهم نمودن امکانات و تسهیلات فراوان مردم ایران را تشویق می کند تا برای بزرگداشت آنچه که قریب به ۱۴ قرن پیش در شبه جزیره عربستان رخ داد، مویه کنان و سینه زنان و حتی با پای پیاده به کربلای معلی بروند؟
در طول تاریخ پژوهشگران فراوانی در جستجوی سبب عقب ماندگی و علل پریشان حالی ایرانیان کتاب های فراوانی نوشته اند. قصد نگارنده تکرار مکررات و یا بازخوانی متون گذشته نیست. سه سال پیش شخصیت های شناخته شده از جمله مرحوم عبدالعلی ادیب برومند، دکتر عطاالله مهاجرانی و مسعود بهنود هویت ایرانی را بر اساس مولفه‌های مذهب شیعه و زبان فارسی تعریف کردند. نگارنده که خارج از این دو مولفه (مذهب و زبان) بدنیا آمده است می تواند نه تنها از زاویه‌ای متفاوت بلکه مافوق و خارج از چهارچوب مرسوم و متداول جعبه موروثی (out of the Box) با فکر و اندیشه ای باز به ریشه مشکلات بنگرد. اتفاقا سه اتفاق مقارن در طی روزهای جاری انگیزه نوشتن را برای نگارنده بوجود آوردند. اول تجمع عاشقان روز کوروش در پاسارگاد که اتفاق نیفتاد، چون همه راه ها بدانجا بسته بود. دوم تجمع بیش از صد نفر از فعالان سکولار دمکرات در کلن آلمان. سوم اربعین عاشقان حسین در کربلای معلی که بصورت حتمی در شرف وقوع است، چون ظاهرا راه میلیونها ایرانی به آنجا ختم می شود.
آرمانگرایی نقطه مشترک هر سه این تجمعات می باشد. پاسارگادی ها که خود را فرزندان کوروش می خوانند با نوعی خودشیفتگی "گذشته ـ محور" و تاریخی معتقدند که "هنر نزد ایرانیان است و بس"، و عظمت ایران را نه در آینده که در گذشته های دور و افسانه های شاهنامه جستجو می کنند. عاشقان حسین نیز بدون ذره ای آگاهی از پیشینه اسلام در ایران در رهنوردی ربانی گمگشته تاریخی خویش را در کربلای معلی و در آنسوی مرزها می جویند. در کنگره سکولار دمکرات در کلن آلمان که نگارنده نیز در آن حضور داشت، و قرار بود که همایش وحدت در کثرت باشد، متاسفانه علیرغم زحمات فراوان و تلاش بیدریغ برگزارکنندگان، رگه های خودمحوری و پریشان حالی ایرانیان توسط برخی از پارسانماهای حق بجانب غیر مذهبی و عمدتا کمونیست متعصب نمایان شد. حتی در خارج از کشور نیز می توان پریشانی و سرگردانی این ملت را شاهد بود. ملتی که خود را سیاسی می دانند، اما در عمل در کربلاهای خونین ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن یا در "جنگ طبقاتی" بیهوده و پسمانده از شکست کمونیسم همچنان گیج و گرفتار باقی مانده اند.
تاریخ ما پاشنه آشیل ماست. ما ملت مصلوبی هستیم که با نیایش صلیب ویژه خود را بر دوش، و زنجیرهای اسارت اسطوره ای افسانه های کهن را بر پاهای خویش تقدیس می کنیم. افسانه های مذهبی و باستانی که توسط افسونگران عیار منش با طراری برای افسون کردن ما در گذرگه تاریخ طولانی ما نوزایی و به شیوه های مختلف بازتولید می شوند. افسانه اغواگر و میل انگیز پاسارگاد و اسطوره عاشورا و کربلای معلی فقط دو نمونه از غل و زنجیرهایی هستند که عاشقانه و مطیعانه بر گردن نهاده ایم. بی آنکه بدانیم چه سوءاستفاده هایی از انقیاد احساسات ما می شود. حتی اگر فردوسی فریاد بزند " رستم یلی بود از سیستان، منش کردمی رستم داستان"؛ دیگر دیر شده است زیرا در فرهنگ اسطوره ـ محور ما افسانه ها حسرت گذشته هایی را که نبودند برای ما زنده می کند تا در فراق امروز به دیروزمان چنگ بزنیم و برای التیام دردهایمان به گذشته های دور سیاحت کنیم. این زوال تدریجی تعقل در عرصه های گوناگون که در گذر زمان فرجامی جز امتناع اندیشه برای جامعه ما نداشته است توسط برخی از فیلسوفان و صاحبان اندیشه معاصر اینگونه توجیه شده است که اساسا فرهنگ دینی با ایرانیان همواره همراه بوده است.
اما بعقیده نگارنده برای درک پیچیدگی فرهنگ دینی در ایران و پریشان حالی امروز ما باید به دوران قبل از صفویه بازگشت. زیرا صفویه برای مقابله با اعراب و رقابت با امپراطوری عثمانی، مظلمه خون سیاوش فرزند کاووس شاه را در قالب و نگاره مظلمه خون حسین فرزند امام اول شیعیان در ملغمه ای عوام پسندانه "باز زیستی" نموده و حیات جدیدی به آن داد. فردوسی در وصف سیاوش می گوید " سیاوش چنان شد که اندر جهان، بمانند او کس نبود از جهان". اگر رستم نام آورترین چهره اسطوره ای شاهنامه را ترسیم کنیم که با گرز خویش قادر بود در نبردی روزانه صدها نفر را هلاک کند، آنگونه که حضرت علی با شمشیر ذالفقار می کرد، باید اذعان داشت که ترا ریختی باستانی سیاوش و بازتولید اسطوره ای شهادت امام حسین در کربلای معلی یکی از شاهکارهای موفق و فقهیی فقهای دوران صفویه بوده است. زیرا قبل از آن شیعیان غالی (غلو کننده) یک اقلیت ناچیز و ناموفق و نسبتا مطرود بودند. در بحارالانوار آمده‌است، شمشیر ذوالفقار یکی از هدیه‌های بلقیس به حضرت سلیمان است که به دست حضرت علی می‌رسد.
تا قبل از سلسله صفویه (۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی، برابر با ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) اکثریت قاطع مردمان ایران سـُـنی مذهب بودند. بیش از دو قرن طول کشید تا صفوی ها با کشتار و قتل عام های بیرحمانه و مغول منشانه بسیاری از مردم ایران را از بین بردند و "داعش وار" بازماندگان را با زور سرنیزه به تبعیت از مذهب شیعه اثنی عشری وادار نمودند. از آنجایی که در ایران عالم و مجتهد شیعه وجود نداشت، پادشاهان صفوی تعداد زیادی آخوند شیعه را از سرزمین های فعلی لبنان و عراق و سوریه برای ترویج از طریق شمشیر "مذهب حقه شیعه" به ایران آوردند. در روایات آمده است که نصف جمعیت ایران به دستور شاه اسماعیل قتل عام شدند؟ نه تنها مسلمانان ایرانی که سـُـنی بودند، بلکه زرتشتی های ایران نیز قتل عام شدند. در حالیکه ایرانیان سـُـنی مذهب بیش از ۹ قرن با هموطنان زرتشتی و دیگر ادیان همزیستی مسالمت آمیزی داشتند. بیش از نود درصد دانشمندان، عالمان و مفاخر تاریخ ایران زمین و زبان فارسی از جمله فردوسی، حافظ، سعدی، عطار نیشابوری، مولانا، عمر خیام، بوعلی سینا، ذکریای رازی، ابوریحان بیرونی و بسیاری دیگر سـُـنی مذهب بوده اند و حقا شانس آوردند که در دوران صفویه نزیسته اند، یا وگرنه همانند دیگر مشاهیر قتل عام می شدند.
و اینگونه است که فقدان حافظه تاریخی باعث شده تا ایرانیان بخت برگشته با خودشیفتگی نارسیستی و وهم آلود مسحور و مجذوب اسطوره های دوران طلایی باستانی اغراق آمیز از نسخه های ملی یا مذهبی شوند و یا آمیخته ای "برتری خواهانه" و مضحک از هردو برای رسیدن به باوری کاذب بین پاسارگاد و کربلای معلی آسیمه و سرگردان تردد کنند. در فرآیند چنین حافظه تاریخی اسطوره زده تعجب آور نیست اگر در سرزمین زرتشت حتی یک زرتشتی را در بین هزاران عضو شورای شهر بر نمی تابند و او را بعنوان "غیر خودی" به بیرون می رانند. تعجب آور نیست اگر در سرزمینی که بیش از ۹۰ درصد مردمان آن برای بیش از ۹ قرن سـُـنی بودند، امروزه حتی یک سـُـنی اثنی عشری ذوب شده در ولایت را هم بر نمی تابند. و اینگونه است که حتی غیر مذهبی ها و کمونیست های بر گرفته از "فرهنگ خودکامگی" بعد از قریب به چهل سال زندگی در کشورهای دمکراتیک غربی، یکدیگر را بر نمی تابند و تکفیر می کنند. ریشه اصلی مشکلات ما در توهم خودبزرگ بینی و تاریخ گریزی و اسطوره پردازی آرمانگرایانه ما است که باعث وجود خلقیاتی از قبیل دروغ و تلون مزاج و نفاق و دورویی و بازی با زبان و غرور و خود شیفتگی و گذشته گرایی همراه با وهم و خیال و غلو در ما شده است. این خصوصیات نه تنها در "پاسارگادی ها" و "کربلای معلی ها" بلکه در کمونیست های ایرانی نیز بغایت بارز است. پس باید اعتراف کرد آب از سرچشمه گل آلود است. اگر چه در پایان باید تاکید کنم که این ادعا در مورد همه هموطنان محترم عمومیت ندارد. زیرا در بین ایرانیان انسانهای منور الفکر و فرهیخته فراوان است که همگی سخت مورد احترام نگارنده می باشند.
عبدالستار دوشوکی
شما چه فکر می کنید؟ دیدگاه های خود را کامنت کنید.

۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

دیگر کمک مالی نکنید!

درود بر شما هم میهنان
با سپاس از کسانی که در این مدت یاری رسان فکری و معنوی ما بوده اند، درخواست می کنیم که از این پس دیگر کمک مالی نفرمایید. برنامه هایی را که قصد انجام داشتیم به مرور زمان انجام خواهیم داد و در اختیار شما می گذاریم